January 14, 2010

Kite Runner




فیلم "بادبادک باز" محصول سال 2007 به کارگردانی "مارک فارستر" ، اقتباسی از رمان پرفروش "خالد حسینی " به همین نام می باشد. فیلم از جایی شروع می شود که "امیر" جوان افغانی ساکن "سانفرانسیسکو" تلفنی از فردی به نام "رحیم خان" از افغانستان دریافت می کند که به او می گوید که به دلایلی به کشورش بر گردد. در ادامه ما به گذشته باز می گردیم، افغانستان، زیبا و بدون جنگ قبل از سلطه طالبان. سکانسی زیبا از خانه های آجری و کاه گلی را میبینیم، که همه مردم بر بام خانه ها جمع شده اند، آسمان پر از بادبادکهای رنگارنگ است، کودکان مشغول رقابت با همدیگر هستند و سعی می کنند باد بادک خود را هر چه بیشتر بالا تر ببرند ، و از طرفی بند بادبادک حریف خود را با حرکت سریع بادبادک خود پاره نمایند ، تا خود برنده فتح آسمان شوند. کودکی "امیر" را می بینیم ، که با "حسین" دوست نزدیک خود که پسر خدمت کار آنها نیز هست مشغول رقابت با دیگران است. پدر "امیر" روشنفکریست به نام "بابا" با بازی "همایون ارشادی" که مخالف حکومت ملا هاست ، او خانه ای زیبا و زندگی ای متمول دارد، و "حسین" پسر خدمت کار خود را همانند پسر خود دوست می دارد.





روزی "آصف" پسر دیگری که به امیر و بادبادک او حسادت می ورزد با گروه خود "حسین" را در محله خلوتی گیر می آورد و با او تجاوز می کند، "امیر " که از دور شاهد ماجراست ، صحنه را ترک می کند و به خانه باز می گردد . از آن روز به بعد رابطه این دو دوست مثل اول نیست، و "امیر" سعی می کند از "حسین " دوری کند. جنگ شروع می شود و زندگی همه افراد داستان ما دستخوش تحول می گردد.
"مارک فارستر " کارگردانی است که همواره فیلم هایی درباره احساسات و درونیات انسانها و تقابل این احساسات در موقعیت های نا بهنجار  ساخته ، Finding Neverland و Monster's Ball از دیگر فیلمهای این فیلمساز است که بر همین ساختار تاکید داشته اند، این خود انسانها نیستند که با هم در تعامل هستند بلکه درونیات آنهاست که در سایش همیشگی می باشند. فیلم "باد بادک باز" دو دوره را در زندگی مردم افغانستان توصیف می کند، دوره قبل از جنگ و دوره بعد از آن و حکومت طالبان. شخصیت های داستان در این دو دوره همواره بر روی یکدیگر تاثیر دارند حتی اگر جنگ باعث جدایی آنها شده باشد خاطرات و بازماندگان جنگ هنوز این پیوند را بر قرار می کنند. کارگردان برداشت سینمایی زیبایی از رمان داشته و با اینکه خط به خط با رمان وفادار نبوده ولی عظمت رمان در فیلم خود حفظ کرده است. فضای دهشتناک حکومت طالبان به خوبی تصویر شده است به عنوان مثال صحنه زمین فوتبال که با مردانی یک شکل با ریش بلند به عنوان تماشاچی بر سکوها نشسته اند تا شاهد سنکسار زنی باشند به جرمی نامعلوم علیه خدا.
نکات دیگری در فیلم مطرح شده که شاید برای بینندگان خارجی جذابیت بیشتری داشته باشد ، به مانند صحنه خواستگاری امیر از دختر ژنرال افغان که هم اکنون سالهاست در تبعیدی ناخواسته در آمریکا به سر می برد و زندگی فقیرانه ای دارد ولی شرف و فرهنگ خود، و این که از کجا آمده است را هیچ گاه فراموش نکرده است. فیلم تصویر گر زندگی افرادیست که دوست دارد به مانند بادبادک ،خود را هر چه بیشتر بر سقف آسمان آرزوهای خود برسانند ، ولی به نا گاه بند بادبادک آرزوهایشان پاره می شود و به نقطه ای نا معلوم رهسپار می گردند.
امتیاز من: 8.5



دیالوگ برگزیده:
بابا: ملا ها می خوان بر روح ما حکومت کنند ، همون روحی که کمونیستا میگن ما نداریم.


3 comments:

  1. با سلام
    ممنون از امیر جان بابت نقد قشنگش. تشویقم کردید اول کتاب رو بخونم بعد هم مثل همیشه فیلمو بخورم.
    آقا یه مشکلی هست عکسا شیلتر شده.
    موفق باشید

    ReplyDelete
  2. ممنون دوست عزیز .آره هیچی کتاب نمیشه.این کتاب سال 2005 پرفروش ترین کتاب تو آمریکا شده.

    ReplyDelete