November 19, 2009

من ليلجا 14 ساله هستم کمکم کنيد تا ديگر زنده نباشم

امروز يک فيلم تاثير گزار ديدم و خيلی هم متاثر شدم و حتی در چند سکانس اشکی هم ريختم. لیلجا برای همیشه (Lilja 4-ever)به کارگردانی لوکاس ماديسون، محصول مشترک سوئد و دانمارک به سال 2002. فيلم در مورد دختری ليتوانیایی هست که در 14 سالگی مورد بهره برداری جنسی قرار ميگيره و در 16 سالگی به زندگي خودش خاتمه ميده. بعد از اينکه در پست قبليم کلی در مورد انسانيت حرف زدم، بعد از ديدن اين فيلم با خودم فکر کردم عجب تناقصی داره پيش مياد تو پست های من نه به فيلم قبلی که خواستيم انسانيت رو گوشزد کنيم نه به فيلم فعلی که بايد به خودمون بدو بيراه بگيم که تو عصر تمدن و تو يک کشور پيشرفته همچين اتفاقی صورت گرفته .....


خلاصه داستان
فيلم در مورده ليلجا دختر 14 ساله ايی هست که در فکر و شوق مهاجرت به آمريکا به همراه مادرش و دوست پسر مادرش هست اما اين فکرهای خوش زود رنگ ميبازند و مادر ليلجا اون رو به بهانه ی اينکه بعد از اقامتش در اونجا پيش خودش ميبره تنها و پيش يک پيرزن خرفت که خاله ليلجا هست تنها ميزاره و تو مدتی که او رو تنها گزاشته حتی يک نامه و يا مبلغی برايه گزران زندگی به او نميده و لیلجا برای ادامه زندگی خود در چندين نوبت مجبور به تن فروشی ميشه و در محلی که برايه پيدا کردن مشتری به اونجا سر ميزده توجه يک نفر رو که در ادامه فيلم ميبينيم يک قاچاقچی انسان هست رو به خودش جلب ميکنه و اين فرد با اين قول که او رو دوست داره و برايش در سوئد کاری پيدا کرده او رو روانه سوئد ميکنه و ليلجا در اونجا مجبور به تن فروشی به افراد مختلفی ميشه و مورد آزار و اذزيت قرار ميگيره و در آخر خودش رو از اين دنيا خلاص ميکنه.
نميدونم چی فيلم رو بسط بدم و باز کنم از اون موزيک شوک آور ابتدايی رامشتاين بگم که مثله يک پتک تو سر تماشاچی ميزنه؟يا از اون نماهايه دوربينی بگم که ليلجا در حال بهره برداری از ديد ما نشون داده ميشه اينگار لوکاس ميخواسته به بيننده بگه نگاه کن
اين ليلجا نيست که داره بهش تجاوز ميشه اين تويی که داری مورد سوه استفاده قرار ميگيری يا از سکانس هايه تقابل جالب ليلجا و وولادی که اون پسر بچه معصوم خيلی سعی داره به ليلجا بفهمنه که قرار مورده سو استفاده قرار بگيره يا اون نوع خوابيدن اين دو بچه در خونه که بصورت نوعی صليب ميباشه يا اون ديالوگی که خاله ليلجا بعد از ابرار گرسنگی کردنش بهش تحويل ميده ميگه مثله مادرت برو تو خيابون و پاهات رو باز کن و پول در بيار مثله پتک ميخوره تو سر آدم اين فيلم بر اساس يک داستان واقعی ساخته شده ليلجا که در واقع دانگوله نام داشت با وجود اينکه پليس سوئد جاکش ليلجا رو ميشناخت هيچ اقدامی برايه توبيخ اون فرد انجام نداد و مادر ليلجا نيز حتی از انجام يک شکايت خشک و خالی هم امتناع کرد و هيچ کس تو اين زمين خاکی باسه ليلجا ابراز نارحتی نکرد و دولت و دادگاه سوئد تو اقدامه تامل بر انگيز و البته بشر دوستانه اين پرونده رو مختومه اعلام کردند تا نشان دهند که چقدر دارای موازين اخلاقی و انسانی ميباشند البته بازم جايه شکر داره که کارگردان و يکی از کشور هايه توليد کننده اين فيلم سويئدی هستند پديده قاچاق دختران پديده جديدی نيست پس حکم فرمايی برادران اهل سيبیل کمونيست در بلوک شرق بسياری از دختران و زنان اروپا شرقی تحت سلطه شوروی اسبق با مهاجرت به کشور های ديگه بصورت قاچاق يا فرار اقدام به تن فروشی کردند تا بتونند مخارج زندگييشون رو در بيارن البته تو کشور خودمون هم چندين ساله اين مثله رواج پيدا کرده و متاسفانه ساليانه تعدادی زيادی از دختران ايرانی در کشور های عربی مورد آزمايشات جنسانی قرار ميگرند.
نميتونم بيشتر حرف بزنم اين فيلم بدجوری با روان من بازی کرد واقعا نارختم باسه همين جزو فيلم هايی هست که نميتونم امتيازی بهش بدم

1 comment:

  1. تو ایران امثال این دختر زیاد داریم....

    ReplyDelete