November 14, 2009

ابهام واقعي ،ابهام تصنعي




نمي دونستم براي اولين پست اينجا چي بنويسم فيلماي خيلي خوبي نديده بودم .خواستم از مخمصه ايراني بگم ديدم نه خيلي واسه اينجا فاز نمي ده،خواستم از شيليايي مجنون يوردانسكو و فيلماش بگم ديدم فعلا حس توضيح دادن اون فضاهاي غريب رو ندارم.از بزرگاي ديگه بگم ديدم خيلي چيزا در موردش گفتم.از جيالو بگم و اون دكوپاژ هاي لعنتي گفتم بزار براي بعد از فيلمهاي برتر منتقداي ايراني تو مجله فيلم بگم ديدم خيلي چيز دارم بگم از فيلماي توقيف شده بگم ....نمي دونم هر چي فكر كردم ديدم حس نيست اما ياد يكي از دوستام افتادم كه با هم نشستيم و گفت بيا ممنتو رو ببينيم يكم برام توضيح بده.حالا بايد با چن تا همخونه كه پيگير جدي سينما نيستند بشينيم دسپخت نولان رو بيبينيم. ديدم خوبه در مورد ممنتو بگم....


يادم مياد خيلي وقتا عكساي پاره شده رو جمع مي كردم اونا رو كنار هم مي ذاشتم تا دوباره يك عكس كامل داشته باشم اما هر چه دقتم مي كردم چيزي كه دوباره ايجاد مي شد پر از چروك و خط خطيهاي ممتد و قيافه هاي دفرمه شده و كج و كوله آدماي توي عكسا بود....
حالا ممنتو هم همينه يك فيلم با داستان ساده كه پاره شده و دوباره به هم وصل شده ولي اينبار از اخر به اول شروع مي كنه ولي براي دلخوشي از اول به آخر هم شروع مي كنه به چسپيدن تا يه جايي اون وسطا تيكه ها به هم برسن و...
فيلماي مثل ممنتو رو دوست دارم ولي نمي دونم چرا كار نولان رو خيلي دوس ندارم .چرا كلا نولان رو دوست ندارم انگار يه چيزي منو مجبور مي كنه بخوام فيلم رو دوست داشته باشم ولي حسه فاز نمي ده.يه جورايي انگار تصنعه از سر تا پاش.يه جورايي باور نمي كنم كه ناتالي و تدي و جيمي و ....اينقدر دور يه آدم نيمه خل مي پلكن.يه جورايي احساس مي كنم يه گپ گنده فيلمنامه اي تو فيلم هست كه پشت ظاهر پر طمطراق فيلم قايم شده...اينكه ما با ديدگاه لني بايد فيلم رو ببينيم يا ما داناي كليم ؟ اين عدم قطعيت چرا جنسش با بزرگراه گمشده جور در نمي آد؟ همه اينا رو بذار كنار اونكه قصد داري يك نئو نوار رو ببيني يا يك فيلم معمايي ؟
چرا هيچ وقت به شخصيتها نزديك نمي شيم؟ چرا به گذشته واقعي لني بر نمي گرديم ؟ مبداء.....ذات هر فيلمي مبداشه ...مبدا قصه كجاست ؟ اون خالها كِي روي بدن لني خالكوبي شده بود؟خودش؟ پس يه وقتي يه خورده از حافظه كوتاه مدتش بايد كار كنه، نه ؟
من هميشه عاشق ابهام در فيلمها هستم يه جايي براي كنكاش يه چيزي براي رجوع دوباره و دوباره به فيلم ...اما هر چه بيشتر ممنتو رو مي بينم كمتر حسي براي ديدنش دارم.انگار پازل حل ميشه ولي از حل شدنش احساس رضايت نمي كني .....


حالا اينا رو بزار كنار اينكه بعد از فيلم همه همخونه ها هاج و واج منو نگا مي كردن وهمه مي خواستن توضيح بدم چي شد؟ چرا اينجوري شد؟ قاتل كي بود؟ زنش فاحشه بود ؟ ناتالي كي بود ؟ اون مرد كه اول كشته بود كي بود؟ سمي و زن ديابتيش واقعي بودن؟ اون دو تا زاييده خيال لني بودن ؟
و من كه بايد جواب بدم اين فيلم اصلا يك فيلم انتقامي مثل نمونه هاش نيست .انتقام تنها عاملي براي زنده موندن و پويا بودن قهرمان اصليه وگرنه خيلي مهم نيست قاتل بودن تدي يا جيمي يا....ولي بايد چطور بگم ........


No comments:

Post a Comment