December 1, 2009

پیش از "صداها" از فرزاد مؤتمن شب‌های روشن را هم دیده بودم و از تعریف هایی که در جشنواره ی سال گذشته شنیده بودم و استقبالی که از فیلم شده بود، هفته ی پیش به تماشای صداها نشستم.






کارگردان: فرزاد موتمن
بازيگران: آتیلا پسیانی، رویا نونهالی، پگاه آهنگرانی، میكائیل شهرستانی، نازنین فراهانی،طناز طباطبایی و رضا كیانیان

صداها روایت معکوس و متقاطعی است از سه دسته شخصیت که در یک مجتمع، که هر یک مشکلاتی دارند و در روابط خود به بن بست رسیده اند. قتلی رخ می دهد که به نقطه ی اشتراک این سه دسته تبدیل می شود.
فیلم جدید موتمن از همان تیتراژ و افتتاحیه‌اش فیلم جسورانه ایست و سعی می کند متفاوت باشد. داستان را لو می دهد و شکل نهایی پازل خود را در همان ابتدا برای بیننده اش به نمایش می گذارد و ادامه فیلم، روند شکل گیری این پازل جذاب است. آغاز فیلم بسیار امیدوار کننده است از این جهت که حداقل با اثری جدا از دیگر آثار سینمای فعلی‌مان طرف می شویم و آن هم روایت غیر خطی و وارونه در شیوه ی بازگو کردن داستان است که نقطه ی قوت اصلی فیلم به شمار می رود و دقیقا مطابق با همان تعلیقی است که در ابتدای فیلم ایجاد شده است.
صداها کشف حقیقتی است که آن را شنیده ایم چه ما و چه همسایه ها. اما هنوز ندیده ایم که چطور شکل گرفته است. هر بخش از داستان که برایمان به تصویر کشیده می شود کامل کننده ی قسمت قبل است و بیننده را به کشف اینکه چگونه این اتفاق رخ داده، نزدیک تر می کند.اما متاسفانه هر چه فیلم پیشتر می رود ریتم و جذابیت ابتدایی خود را از دست داده و به یک اثر معمولی تبدیل می شود. شاید دلیل اصلی این امر برگردد به اینکه دو داستان دیگری که به آن پرداخته می شود و قرار است مکمل داستان اصلی باشند به قدرت اپیزود اصلی نیستند و نمی توانند همراه مناسبی برای فیلم باشند، مخصوصا مواقعی که وارد جزئیات می شوند. در نظر بگیرید درگیریی که بین پگاه آهنگرانی و مادرش وجود دارد. به نظرتان آشنا نمی آید یا بهتر بگویم این نمایش اختلاف بین دو نسل جدید و قدیم برایتان کلیشه نشده؟ فقط کافی است تلویزیون را روشن کنیم و به یکی از چیزهایی که امروزه به اسم "سریال" از تلویزیون پخش می شود نگاهی بیندازیم! پر است از اختلافاتی از این دست بین دو نسل. یا اصلا ارتباط این سکانس با دیگر بخش ها چیست؟ مسلما حذف این بخش یا حداقل جایگزین کردنش با موضوعی بهتر نه تنها به فیلم لطمه نمی زند حتی می تواند باعث بهتر شدن آن شود. تنها دلیلی که می توانم برای وجود چنین بخشی پیدا کنم پر رنگ کردن پگاه آهنگرانی و تلاشی است برای اینکه صداها از یک فیلم کوتاه به یک فیلم بلند تبدیل شود! صداها پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم بلند را ندارد و شبیه فیلم کوتاه چهل دقیقه ایست که با اضافه کردن داستان‌های فرعی (که همراستا با فیلم نیستند) به یک فیلم بلند تبدیل شده است.
نکته ی دیگر اینکه با لو دادن داستان از سوی مؤتمن نگاه ما بیشتر به سمت شخصیت های فیلم و روابط مابین آنها جلب می شود در حالی که شاهد شخصیت پردازی عمیق و درون‌کاوانه ای که باید باشیم، نیستیم.
در ادامه صداها همانطور که با شوک شروع می شود با شوک هم به پایان می رسد اما این بار در جهت ضعف فیلم. بعد از سکانس پایانی و دیدن تیتراژ این سوال برایم پیش آمده بود که چه شد؟ یعنی تمام شد؟ هر چه فیلم شروع امیدوار کننده ای داشت، در عوض پایانش و رها کردن داستان در نقطه ای که فقط باعث سردرگمی می شود شما را کاملا ناامید می کند.
با همه ی این موارد صداها اثر ساختار شکنی است که قواعد سینمای کنونی‌مان را زیرپا میگذارد تا جسور باشد و البته در این زمینه موفق هم هست اما کاش به بخش هایی انتهایی و مخصوصا پایان بندی توجه بیشتری می شد تا همان طور که خوب شروع می شود خوب هم پایان یابد. 6 از 10

1 comment:

  1. man az mohite weblogetoon besoyar lezat boradm va alaghemandam inja bahatoon ham kari konamchon rahe ertebati dige ee nabood inja goftam inam emailame emecom3@yahoo.com montazere pasokhetoonam!

    ReplyDelete