November 13, 2009

سکانسی جالب از فیلم بی پولی

سلام
این قراره اولین پست من تو این و بلاگ باشه . فیلم بی پولی حمید نعمت الله جز فیلمهای کمدی ای هست که کمتر میشه نمونه ای براش تو سینمای ایران پیدا کرد. چند وقت پیش به همراه چند تا از دوستان اینترنتی فیلم رو تماشا کردیم یکی از بهترین سکانس هاش که از نظر دیالوگ نویسی و طنز موقعیت، کم نظیر هست رو براتون انتخاب کردم




داخلی.روز. خانه ایرج و شکوه

شکوه و ایرج در حال تماشای فیلم عروسی برای پیدا کردن اشخاص مناسب برای قرض گرفتن هستند.شکوه به استاد که پشت یک میز در تلار نشسته نگاه می کند و او را به ایرج نشان می دهد.

شکوه: این استادت چی؟
ایرج: من برم از استادم قرض بگیرم؟
شکوه: می ده ها
ایرج:(عصبی) بعضی وقت ها گیر می دیا.
شکوه:(فیلم را نگاه می دارد و زنی را آن لابلاها نشان می دهد) این ...این قرض می ده.این خیلی وضعش خوبه.خیلی با هم دوستیم
ایرج:دهنش قرصه؟
شکوه: تا ریزترین چیزای زندگیمو براش می گم.خیلی مثبته! تو کلاس کنکور باهاش آشنا شدم تو اوج دورانی که تو داشتی شرکتو گسترش میدادی و من ذهنم منفی باف شده بود این گفت یه کلاس دکتر جاویدیان هست که مثبت اندیشه!
ایرج:همین طوری پولای منه بدبختو نفله کردیا.کلاس کنکور برم ماما بشم.دکتر کرمانی بریم لاغر می کنه.لاغرشی سکه می ده به آدم.بریم دیزین با بچه ها.دلم می خواد سایت داشته باشم.قبض تلفن میاد قد کباب سلطانی.با بچه های وبلاگ نویس بریم آران بیدگل اردهال سرخاک سهراب سپهری(با حرص) با یه مشت فنچ و منچ و بچه های شونزده ساله زن گنده پا شده بره قمصر کاشون جشن گلابگیرون.می خوام ببینم الان سهراب سپهری میاد ده شی بذار کف دست ما. گوشت تیکه های دو سیر نیمی می انداختی تو قورمه سبزی.طومار در طومار خیارشورش سفت باشه!کلمش بروکلی باشه.زن من با سلیقه س.عروس نمونه س.مادر نمونه س. اینا همه اش خرج تراشی های اون دورانیه که خانم ذهنش منفی باف شده بود

No comments:

Post a Comment